• صفحه اصلی
  • درباره ما
  • تماس با ما
  • محبوب ترین واژه ها
  • کمک مالی

دیکشنری روان

نمایش نتایج بیشتر

شما برای واژه روبرو جستجو کرده اید:

observer

معنی observer به فارسی :

مشاهده گر

مشاهده گر

مشاهده گر

واژه های مرتبط:

  • naturalistic observation
  • observation method
  • participant observer
  • model
  • behaviorism
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به دیکشنری رابین میباشد.