شما برای واژه روبرو جستجو کرده اید:

معنی inhibition به فارسی :

بازداری

کاهش در فعالیت مغزی. محرکی که سببب بازداری می شود محرک منفی نام دارد. برای بندورا ، کاهش احتمال انجام یک پاسخ قبلاً آموخته شده در نتیجه تنبیه مستقیم یا جانشینی آن پاسخ.

بازداری – وقفه

بازداری، منع

بازداری،وقفه