معنی imprinting به فارسی :
نقش پذیری
توانایی زیست شناختی برقراری پیوستگی در اولین تماس با یک شیئی یا یک فرد
نقش پذیری
نقش پذیری
اصطلاح کردارشناسان برای شکلی از یادگیری نوع-ویژه که طی دوره محدودی در آغاز زندگی جاندار صورت می گیرد و پس از به وجود آمدن ، نسبتاً تغییر ناپذیر باقی می ماند. نمونه ای از نقش پذیری در جوجه اردکهایی مشاهده می شود که در فاصله 11 تا 18 ساعت پس از تولد یاد می گیرند که دنبال یک اردک ماده بالغ (معمولا مادرشان) راه بروند. هر چیزی که جوجه اردکها در این دوره دنبال کنند بعدها نیز همان را دنبال خواهد کرد. {کردار شناس}.
نقش بندان
نقش بندان ، نگاره گیری
نقش پذیری
شکل گیری سریع وابستگی نزدیک بین ارگانیسم و یک شی محیطی ، در ضمن یک دوره حساس.
نقش پذیری. این اصطلاح به یادگیری زودرس، سریع، اختصاصی و مستمری اطلاق میشود، که خصوصاً در پرندگان دیده میشود، و بوسیله آن حیوان نوزاد به مادر خود، و به طور کلی، به همنوعان خود وابستگی پیدا میکند. این پدیده در سال 1935 بوسیله کنراد لورنتس توصیف شد، زما